سطح دستمزدها و آینده اقتصاد دانش بنیان؛ مدل پویاشناختی برای تبیین بازخورهای سطح دستمزدهای نیروی کار بر آینده اقتصاد دانشبنیان
اختصاصی- افق آینده پژوهی راهبردی/ سعید قاسمی زاده تمر*– در این مقاله بر سطح دستمزدها بعنوان متغیر مهم در خط مشی بازتوزیع ثروت و تأثیر آن بر مؤلفههای مؤثر بر تشکیل سرمایه در حوزه فناوریهای بالا تمرکز شده و با استفاده از نظریه هکشر و اوهلین و رویکرد سیستمی، یک مدل پویاشناختی برای تبیین بازخورهای سطح دستمزدها و مهاجرت بر آینده توسعه بخش اقتصاد دانشبنیان ارائه شده است.
خطمشی با سه عامل اول از عوامل چهارگانه تأثیرگذار در شکلبندی آینده یک جامعه (یعنی تصاویر، روندها، اقدامات و رویدادها) مرتبط است؛ چه خطمشی از تصاویر تأثیر میپذیرد، اقدامات را جهت میدهد و بر روندها تأثیرگذار است. بنابراین، پژوهش خطمشیها جایگاه مهمی در آیندهپژوهی دارد و در کمترین دست آورد آن، آینده محتمل پیش روی جامعه را شناسایی میکند.
در این مقاله بر سطح دستمزدها بعنوان متغیر مهم در خط مشی بازتوزیع ثروت و تأثیر آن بر مؤلفههای مؤثر بر تشکیل سرمایه در حوزه فناوریهای بالا تمرکز شده و با استفاده از نظریه هکشر و اوهلین و رویکرد سیستمی، یک مدل پویاشناختی برای تبیین بازخورهای سطح دستمزدها و مهاجرت بر آینده توسعه بخش اقتصاد دانشبنیان ارائه شده است.
********
شکلبندی آینده جامعه
در بخش اقتصاد دانشبنیان، خطمشی دولت، حمایت مستقیم از سرمایهگذاری از قبیل ارائه وام و تأمین سرمایه، پذیرش بخشی از ریسکهای سرمایهگذاریها و غیره است. در این مقاله خواهیم دید حمایت غیرمستقیم دولت میتواند- بیش از حمایتهای مستقیم- در تشکیل سرمایه بخش دانشبنیان مؤثر افتد.
در اقتصاد بهطور نظری میتوان رابطه معکوس بین قیمت نسبی نیروی کار (در بحث اقتصاد دانشبنیان، قیمت نسبی عرضه مهارت و تخصص) و انتقال منحنی عرضه نیروی کار تخصصی و حتی مهاجران پیشبینی کرد اما در عمل نمیتوان چنین پدیدهای را بهآسانی مشاهده و مستند کرد. آیدمیر و برجاس (Abdurrahman Aydemir & George J. Borjas, 2011) در مطالعه رابطه قیمت عرضه نیروی کار و مهاجرت نشان میدهند این امر به دلیل خطای نمونهگیری در روشهای مرسوم محاسبه اثرات مهاجرت بر سطح دستمزدها است که با کنترل این خطا، اریبی رایج در برآوردها برطرف میشود.
مهاجرت و دستمزد
مهاجرت، مستمرترین رفتار انسانی و ازجمله اثرگذارترین پیشرانهای شکلدهنده آینده است که ماهیتی بینرشتهای برای مطالعات دانشگاهی دارد. در بررسی امکانپذیری اقتصاد دانشبنیان نیز مهاجرت نیروی نخبه از یکطرف و کاهش سطح دستمزدها با ورود مهاجران غیرماهرانه از سوی دیگر، از مهمترین متغیرهای مسئله هستند که بهخوبی مدّنظر خطمشی گذاران قرار نگرفته است.
مقصد اصلی بیش از 93 درصد از مهاجران نخبه، پنج کشور توسعهیافته آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه و آلمان است. این مهاجران همه سرمایهگذاریهای آموزشی کشور میزبان برای تربیت متخصص را با خود به کشورهای مقصد میبرند. بنا به آمارهای صندوق بینالمللی پول، در دهه 80 شمسی، ایران با داشتن بیش از 180 هزار متخصص و جراح در آمریکا، نسبت به جمعیت خود، در صدر 91 کشور جهان در بحران فرار مغزها قرار گرفت (کریمی, مهاجران افغان, 1383) و (Carrington, William J. and Detragiache, Enrica, 1998).
مهاجرت برای محققان کشورهای مختلف از ابعاد مختلفی محل سؤال بوده است. برای مثال در آمریکا و کانادا که همچنان پذیرندگان عمده مهاجران متخصص هستند، به تأثیرات اقتصادی ورود مهاجران علاقهمندی بیشتری نشان داده میشود؛ درحالیکه، در اروپا بعد از ورود پرجمعیت مهاجران در دهه 1980، تمرکز بیشتر بر تأثیرات بلندمدت اقتصادی مهاجرت است.
در ایران، مهاجرت افغانها بهکرات موردمطالعه محققان بوده است. محققان با استفاده از آزمونهای مختلف آماری رابطه میان متغیرهای نرخ بیکاری، متوسط دستمزدها و تعداد مهاجران افغان را موردبررسی قرار داده و نشان داده اند که این حضور در کوتاهمدت و بلندمدت تأثیر معنیداری در نرخ بیکاری دارد ولی تأثیر معنیداری بر متوسط دستمزد کشور ندارد. (عیسی زاده، سعید. مهرانفر، جهانبخش, 1392)
دو پژوهشگر دیگر نیز برای بررسی پدیده مهاجرت نخبگان و نقش نظام آموزش عالی در آن، یک مدل دینامیکی ارائه کردهاند و با استفاده از آن، اثر سیاستهای مختلف برای کاهش مهاجرت ازجمله اثر فرصتهای شغلی دانشبنیان را بررسی کردهاند. (فرتوک زاده، حمیدرضا. اشراقی، حسن, 1387)
اقتصاد دانشبنیان
اقتصاد دانشبنیان، نظام اقتصادی است که در آن، تولید و کاربرد دانش، منشأ اصلی ایجاد ثروت محسوب میشود. کارایی این نظام اقتصادی، مستلزم تعریف سازوکارها و شناخت عوامل مؤثر بر تولید و بهکارگیری دانش است که از ارتباط این عوامل با یکدیگر، زمینه افزایش عملکرد سایر بخشها نیز فراهم میشود. شرایط لازم و عوامل کلیدی برای توسعه فرآیندهای اقتصاد دانشبنیان عبارت است از:
- نیروی انسانی دانشآموخته
- زیرساختهای مربوط به فناوری اطلاعات
- یک سیستم نوآوری کارا
- نهادهای مشوق نوآوری و خلاقیت، انتشار و بهکارگیری دانش موجود
- نیروی انسانی ماهر
تربیت نیروی ماهر و حفظ آن، از بعد اقتصادی و درواقع مزیت انتخاب برای نیروی کار کشور، مسئله ای بسیار مهم است. برای مثال در شکل 1 می توان متوسط سطح دستمزدهای بخش مسکن و کل اقتصاد را در نظر گرفت. فاصله این دو قیمت از چند منظر قابلبحث است: ازیکطرف وقتی تقاضای مسکن در کشور پایین باشد تولیدکنندگان با همان نیروی کار موجود میتوانند به نیازها پاسخ دهند لذا فشاری برای افزایش سطح دستمزدها نیست. از سوی دیگر وقتی با ورود مهاجران سطح دستمزدهای نیروی کار غیرماهر ساختمانی کاهش یابد حاشیه سود تولید مسکن بیشتر میشود و سرمایهگذاری در این بخش رونق میگیرد.
معادل همین قیاس، تشکیل سرمایه در بخش اقتصاد دانشبنیان، از سوی قیمت نسبی عرضه نیروی کار دانشمحور قابلبحث است. برای این کار بازخورهای مبحث تفکر سیستمی و مدلسازی پویای سیستمی مورد بحث قرار می گیرد.
شکل 1 متوسط دستمزد کشور و بخش ساختمان، آمار وزارت کشور به نقل از عیسی زاده (عیسی زاده، سعید. مهرانفر، جهانبخش, 1392)
الگوی پویا شناختی
در این تحقیق از رویکرد مدلسازی که استرمن در کتاب «پویاییهای کسبوکار» ارائه کرده است بهره گرفته شده است. در این مسئله، قصد بر آن است که بازخورهای مهاجرت نیروی غیرماهر به کشور و خروج نیروهای متخصص از کشور بر تشکیل سرمایه در حوزههای فناورانه و دانشمحور در اقتصاد ایران طی سالهای 1360تا 1390 بررسی گردد.
در نظریه تجارت بینالملل هکشر و اوهلین بیان میشود که هر کشور کالایی را صادر میکند که در تولید آن نیاز به استفاده از عوامل نسبتاً فراوان و ارزان دارد و در مقابل کالایی را وارد میکند که تولید آن نیاز به استفاده از عوامل نسبتاً کمیاب و گران دارد. طبق این نظریه، گرایش اقتصاد ایران به تشکیل سرمایه در بخش نیرو بر نسبت به بخش فناوری یا دانشمحور توجیه میشود.
بهعبارتدیگر، فرضیه پویای ما این است که مهاجرت نیروی غیرماهر،موجب کاهش سطح دستمزدها می شود. کاهش سطح دستمزدها، خود موجب هدایت سرمایهگذاریها به سمت حوزههای نیرو بر میشود. استمرار این روند، موجب تشکیل نظامهای حمایت از سطح دستمزدهای پایین در کشور میشود، یعنی ورود مهاجران به دلیل نیاز به کنترل سطح قیمتها با پایین نگهداشتن سطح دستمزدها توجیه میشود. فعلاً در این مدل از تأثیر پایین بودن سطح دستمزدهای کارهای غیرتخصصی بر سطح دستمزدهای سطوح تخصصی چشمپوشی می شود.
همه عوامل اخیر موجب مزیت یافتن سرمایهگذاری در بخشهای نیرو بر نسبت به بخشهای فناوری بالا می شود. عدم رشد سرمایهگذاری در بخشهای فناوری بالا و دانشمحور، موجب عدم عرضه فرصتهای شغلی کافی برای نیروی متخصص جوان کشور میگردد. فشار سطح پایین دستمزدهای نیروی کار متخصص و کمبود فرصتهای کار حرفهای، خروج نیروهای متخصص کشور را در بردارد. خروج این متخصصین و عدم انباشت دانش، موجب افزایش ریسک فناورانه میشود و این باز مزیتهای سرمایهگذاری در حوزه نیروبر را افزایش میدهد. دیگر بازخورهای مرتبط با سرمایهگذاری در حوزه فناورانه در شکل 2 نشان دادهشده است.
شکل 2 نمودار علت معلولی پدیده مهاجرت و تشکیل سرمایه در اقتصاد دانشبنیان
در نمودار بالا چرخههای مرتبط با سرمایهگذاری حوزه فناوری بالا تقویتی هستند؛ یعنی بهاندازه سرمایهگذاری در این حوزه، میتوان امیدوار بود در طی سالیان بعد مزیت سرمایهگذاری به سمت این حوزه تغییر یابد. اما چرخه بسیار قدرتمندی که به سمت سرمایهگذاری در حوزه نیروبر وجود دارد، به همراه ورود نیروهای مهاجر غیرماهر که بدون کنترل کاهش نسبی سطح دستمزدها همراه شده است یک حلقه منفی یا تعدیلی (بر ضد مزیتهای سرمایهگذاری دانشبنیان) ایجاد میکند. در گام بعدی، نمودار جریان (شکل 3) ترسیم میشود که تأثیر بلندمدت متغیرها را بهخوبی نمایش میدهد.
شکل3 نمودار جریان پدیده مهاجرت و تشکیل سرمایه اقتصاد دانشبنیان
از مدلسازیهای فوق دو نوع استفاده میشود:
- استفاده ارتباطی یا تبیین پدیده
- استفاده شبیهسازی و تحلیل سیاست.
تحقیق حاضر از محدودیتهایی علاوه بر هزینه و زمان یعنی، فقدان اطلاعات و آمارهای جزیی و قابلقبول در سطح شغل، منطقه و محل تولد شاغلان یا تشکیل سرمایه در بخشهای تفکیکشده ISIC و تعیین مرز فعالیتها بهعنوان دانشمحور یا نیرو محور برخوردار است.
سیاستگذاریها
دولت ایران در ادامه تصویب و اجرای قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان مصوب 1389 مجلس شورای اسلامی، برای حمایت از سرمایهگذاری شرکتها در حوزه دانشبنیان و فناوریهای بالا، اعتبار هزار میلیارد تومانی برای سال 1393 تصویب کرده که از محل آن به شرکتهای متقاضی وام میدهد. همچنین در سرمایهگذاری شرکتهایی که در معیارهای دانشبنیان بگنجند وامهای بلاعوض برای تعدیل ریسکهای سرمایهگذاری ارائه میکند. در حال حاضر آمار مشخصی از میزان تشکیل سرمایه در این حوزهها گردآوری نشده است. (تارنمای مجلس شورای اسلامی)
در تحلیل سیاست مدل ارائهشده، توجه به هسته یا الگوی رفتاری مدل لازم است. الگوی رفتاری این مدل، یک الگوی منبع مشترک است. یعنی بخشی از پسانداز جامعه ایرانی که قابلیت تشکیل سرمایه رادارند، بهعنوان منبع مشترک برای دو نوع سرمایهگذاری (نیروی انسانی محور یا فناوری محور) در نظر گرفتهشدهاند. در این الگو، هرچقدر یکی از استفادهکنندگان از منبع مشترک، سلطه یا هژمونی داشته باشد، حمایت از استفادهکننده مؤخر، سخت و زمانبر است.یعنی حمایتهای دولت از تشکیل سرمایه در قالب سرمایهگذاری مستقیم، در کوتاهمدت فضای کسبوکار ایرانی را متحول نخواهد کرد.
بهغیراز سرمایهگذاری مستقیم یا حمایت مستقیم دولت، الگوی مورد بحث در ایم مقاله، بیانگر چرخههای قدرتمند از متغیرهایی مثل مهاجران غیرماهر، کاهش نسبی سطح دستمزدها و خروج نیروی متخصص از کشور است. دولت باید همزمان به این عوامل تأثیرگذار در تشکیل سرمایه دانشمحور متمرکز شود.
بهعنوان شاهد چنین سیاستهایی در اقتصادهای دانشمحور جهان، میتوان از سنگاپور نام برد. گارسون در «تاریخ استقلال و توسعه سنگاپور» می نویسد:
دولت سنگاپور در ابتدا مالیاتها را کاست تا امکان جذب سرمایهگذاری در این جزیره کوچک فراهم شود. در ادامه چون رهبران میخواستند سنگاپور یک اقتصاد باارزش افزوده بالا باشد، حداقل سطح دستمزدها را بالا تعیین کردند. بهمرور که سنگاپور نیازمند نیروی کار خارجی شد، دولت برای حمایت از سطح درآمد نیروهای بومی، اجازه نداد سطح دستمزدها یا حداقل هزینه نیروی کار برای شرکتهای داخلی کاهش یابد. بهاینترتیب دولت اجازه داد شرکتها برای نیروی کار مهاجر حقوقهای اندکی پرداخت کنند ولی اختلاف این حقوقها با دستمزدهای نیروهای بومی را بهعنوان مالیات از شرکتها طلب کرد. درواقع دولت سنگاپور با بالا بردن قیمت نیروی کار ، شرکتها را ترغیب میکرد بهجای سرمایهگذاری در حوزههای نیروبر، در حوزههای فناورانه و دانشبنیان سرمایهگذاری کنند. (Garson, 2006)
درواقع میتوان ادعا نمود سطح دستمزدها، متغیر بسیار مهمی برای یک اقتصاد دانشبنیان بوده و یکی از عوامل تعیینکننده در آینده ماهیت توسعه اقتصادی کشور است.
پانویس ها
Abdurrahman Aydemir & George J. Borjas2011Attenuation Bias in Measuring the Wage Impact of ImmigrationJournal of Labor Economics, University of Chicago Press 69-113
Carrington, William J. and Detragiache, Enrica. (1998). How Big Is the Brain Drain? IMF Working Paper , 1-27.
Garson, B. (2006). Immigrant Workers, Secure Borders & Wage Protect. بازیابی از Immigrant Workers, Secure Borders & Wage Protect
Heckscher, E. F., & Ohlin, B. G. (1991). Heckscher-Ohlin trade theory. The MIT Press.
اسلامی, ت. م. (1389). http://rc.majlis.ir/fa/law/show/789035http://rc.majlis.ir/fa/law/show/789035. بازیابی از http://rc.majlis.ir/fa/law/show/789035
تاثیر مهاجران افغان بر سطح دستمزدها و اشتغال در ایران1383فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران شماره 18 57-88
عیسی زاده، سعید. مهرانفر، جهانبخش. (1392). بررسی تاثیر مهاجرت بین المللی بر سطح اشتغال و دستمزد: مورد مطالعه ایران. مجله تحقیقات اقتصادی دوره 48 شماره 2 , 111-130.
فرتوک زاده، حمیدرضا. اشراقی، حسن1387مدلسازی دینامیکی پدیده مهاجرت نخبگان و نقش نظام آموزش عالی در آنفصلنامه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی 50 139-169
کریمی, ز. (1383). مهاجران افغان. فصلنامه پژوهشهای اقتصادی , 57-88.
- دانشجوی دکتری آینده پژوهی دانشگاه تهران
مؤسسه افق آینده پژوهی راهبردی