چکیده
افق آینده پژوهی راهبردی: منطقه غرب آسیا در سال گذشته تحولات کلیدی مختلفی را پشت سرگذاشت. روند این تحولات در کنار مولفههای اثرگذار مختلف نشان میدهد که این منطقه در سال آتی نیز با بیثباتیها و مشکلات مختلفی روبرو خواهد بود. تداوم آرام شکافهای درونی در شورای همکاری، فقدان چشماندازی برای حل و فصل اساسی بحران یمن، استمرار مشکل جانشینی و انتقال قدرت در ریاض، تغییر شکل بحران سوریه، افزایش اهمیت مساله فلسطین و تناقضهای بین اثرگذاری و خروج امریکا از منطقه را میتوان به عنوان روندهای کلیدی منطقه در سال پیش رو تلقی کرد. روندهایی که نشانگر عدم قطعیتهای مختلف و در نتیجه ایجاد همزمان فرصتها و چالشهایی برای بازیگران مختلف از جمله جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
مقدمه
غرب آسیا و شمال آفریقا همچنان به عنوان منطقهای با بیشترین سطح بحرانها و بیثباتیها در عرصه جهانی شناخته میشود. به خصوص در دهههای اخیر در نتیجه تحولات و شرایط جدید جهانی و منطقهای نه تنها غرب آسیا به سمت ثبات و سامان نسبی حرکت نکرده است، بلکه میتوان شاهد روند صعودی بحرانها و بیثباتیها در این منطقه بود. فقدان ساختار مشخص در نظام بینالملل و تاثیرات دوره گذار بینالمللی بر غرب آسیا به گونههای مختلفی بر بیثباتیها و عدم قطعیتهای این منطقه اثرگذار بوده و به صورت فرایندهای رقابتی متحول خود را نشان داده است. خروج یا کاهش حضور امریکا در منطقه و افزایش اثرگذاری قدرتهایی مانند روسیه در کنار نگرانیهای اروپاییها از تداوم بحران و بیثباتی در این حوزه از جمله مولفههایی است که بر روندهای داخلی منطقه اثرگذار بوده است. ضمن اینکه تشدید رقابتها و منازعات بین بازیگران محوری منطقه و تلاشهای هژمونی خواهانه باعث تشدید تنشها و منازعات در غرب آسیا گشته است. علاوه بر این دو مولفه کلیدی، میتوان به متغیرهایی مانند گسترش گرایشها و جریانهای افراطگرا در قالب گروههایی مانند داعش، تداوم و تعمیق بحران کارآمدی و مشروعیت نظامهای حکومتی و افزایش نارضایتیهای عمومی و اثرگذاری ابزارهای رسانهای جدید به عنوان عوامل تسریع کننده بحرانها اشاره کرد که بیثباتیها در منطقه را تشدید میکنند. در طول یک سال گذشته روند بحرانها در حوزههایی مانند سوریه و یمن در مجموع مثبت و به سمت کاهش سطح منازعات پیش رفته است، اما این روند به مفهوم حل و فصل اساسی بحران نبوده است. ضمن اینکه تحولات و مسایل مهمی در جریان بوده که نشانگر تداوم بیثباتی و ناامنیهای منطقهای و استمرار چشم انداز ضعیف به سامان رسیدن شرایط منطقهای است. در این چارچوب در نوشتار حاضر تلاش میشود تا در حوزههای اصلی تحول در منطقه ضمن تبیین تحولات گذشته، چشمانداز احتمالی مسائل در سال پیش رو بررسی شده و فرصتها و چالشهای احتمالی پیش روی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار گیرد.
- عربستان سعودی: تداوم عدم قطعیتها و رقابت منطقهای با ایران
عربستان سعودی به عنوان بازیگری کلیدی در محیط پیرامونی ایران در طول سالهای اخیر، بعد از قدرت گرفتن ملک سلمان تحولات جدی و جدیدی را پشت سر گذاشته است. قتل جمال خاشقچی روزنامه نگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول مهمترین حادثه یک سال اخیر بود که تاثیراتی جدی در عرصه داخلی و شرایط بینالمللی این کشور داشته است. این حادثه باعث تشدید شکافهای درونی و تضعیف جایگاه محمد بن سلمان ولیعهد این کشور در هر دو عرصه داخلی و خارجی شد. با این حال حمایتهای ملک سلمان و ترامپ از بن سلمان باعث شد تا بتدریج وضعیت وی تا حدی بهبود پیدا کند. وضعیت بن سلمان و شرایط عربستان به صورت کلی در سال جدید نیز هنوز تا حدی از پرونده خاشقچی متاثر است و سایه سنگین خاشقچی همچنان آینده این کشور را تهدید میکند. در سال پیش رو بن سلمان سعی خواهد کرد تا با بهرهگیری از حمایتهای پادشاه و ترامپ به ترمیم موقعیت خود و تثبیت قدرتش بپردازد و استفاده از ابزارهای امنیتی در کنار تداوم اصلاحات فرهنگی و اجتماعی در این راستا مورد توجه ولیعهد خواهد بود. با این حال قدرت و وسعت مخالفان داخلی بنسلمان در خاندان سلطنتی به اضافه چالشهای بینالمللی مانند مخالفتهای کنگره امریکا باعث میشود که عربستان همچنان با عدم قطعیتهای مهمی روبرو باشد. به خصوص اینکه در صورت تضعیف جایگاه ترامپ در امریکا یا مرگ ملک سلمان، احتمال بروز بیثباتیهای داخلی در عربستان افزایش خواهد یافت.
در خصوص روابط ایران و عربستان سعودی در یک سال پیش رو نشانه چندانی برای پشت سر گذاشتن تنشها و رقابتهای کنونی دیده نمیشود، اما مجموعهای از تحولات در یک سال اخیر انگیزهها برای مواجهه و تقابل بیشتر را نیز کاهش داده است. به خصوص پرونده خاشقچی باعث افزایش شکافهای داخلی در عربستان و تضعیف محمدبن سلمان در داخل و عرصه بینالمللی شده است و این شرایط مشروعیت و قدرت رهبران سعودی برای مقابله با ایران را تا حد قابل توجهی کاهش داده است. ضمن اینکه تحولات منطقهای مانند تثبیت قدرت دولت سوریه و احیای تدریجی روابط آن با جهان عرب، تداوم تعاملات ریاض با بغداد و کاهش تنش و درگیری در بحران یمن همگی باعث تعدیل رقابتهای بین تهران و ریاض شدهاند.
- شورای همکاری خلیج فارس: تداوم شکاف و کاهش درگیریها
قطع روابط و محاصره قطر از سوی عربستان سعودی، امارات عربی متحده، بحرین و مصر باعث ایجاد جدیدترین بحران در شورای همکاری خلیج فارس از زمان تاسیس آن شده است. بحرانی که به رغم تمامی فشارهای بیرونی و میانجیگریها حل و فصل نشده و از سال 2017 تاکنون تداوم یافته است. در یک سال اخیر با وجود رایزنی و تمایل برخی از قدرتهای جهانی برای حل و فصل معضلات داخلی شورای همکاری و عادی شدن وضعیت قطر، گشایشی در این خصوص حاصل نشد و عدم مشارکت امیر قطر در اجلاس شورای همکاری در ریاض از جمله نشانههای تداوم بحران بوده است. در این خصوص به نظر میرسد قطر به این باور رسیده که به رغم محاصره عربستان و شرکای آن میتواند بدون اعطای امتیازات اساسی همچنان این وضعیت را سپری کند و در نهایت ریاض مجبور است تا به سمت برطرف کردن تنشها گام بردارد. از سوی دیگر رهبران عربستان و بقیه کشورهای محاصره کننده معتقدند که دوحه در نهایت مجبور است تا به عادی سازی روابط خود دست بزند و در این راستا خواهد کوشید تا خود را با شرایط آنها انطباق دهد. با توجه به این وضعیت به نظر میرسد بحران داخلی شورای همکاری در سال آتی نیز همچنان ادامه یابد و حل و فصل اساسی آن چندان محتمل نیست. با این حال با توجه به عدم تمایل طرفین به گسترش و تشدید بحران و فشارهای خارجی، بعید است که بحران عمیقتر شده یا درگیری جدیدی درون شورای همکاری رخ دهد. از منظر ایران این شکاف درونی در شورای همکاری به عنوان فرصت محسوب میشود، اما نمیتوان انتظار داشت که تعمیق بیشتر بحران باعث دستاوردهای اساسی برای تهران شود. لذا به رغم چنین فرصتی در نهایت تعمیق روابط دو جانبه با کشورهای این حوزه به خصوص قطر، کویت و عمان و ممانعت از وخامت بیشتر روابط با عربستان، امارات متحده عربی و بحرین به عنوان ملاحظات راهبردی کلی قابل طرح است.
- یمن: تعدیل بحران بدون راه حلی اساسی
با گذشت چهار سال از آغاز جنگ یمن، این بحران بدون دستاوردی اساسی برای کشورهای متجاوز به رهبری ریاض تداوم یافته است. سال گذشته سالی مهم و سرنوشت ساز در بحران یمن بود. در این سال ائتلاف نظامی تحت رهبری سعودی تلاش کرد تا با تصرف الحدیده در ساحل غربی یمن، به دستاوردهای راهبردی در عرصه نبرد دست یابد. اما ناکامی سعودیها در این خصوص و افزایش فشارهای بین المللی بر ریاض به دلیل وخامت اوضاع انسانی باعث شد تا بسترها برای حرکت به سمت گفتگو و آتش بس فراهم شود. لذا گفتگوهای طرفهای یمنی برای صلح در سوئد و دستیابی به توافقاتی برای آتش بس در الحدیده و تبادل اسرا باعث ایجاد امیدواریهایی برای پایان تدریجی بحران در یمن شد. با این حال دستیابی به راهحلی اساسی و پایان کامل بحران یمن در سال آتی را نمیتوان انتظار داشت. نقض آتش بس و احساس ناکامی و فقدان دستاورد برای طرفهای سعودی- اماراتی و تیم منصور هادی از یک سور و عدم توافق اساسی برای ورود به فاز سیاسی و پایان دادن به جنگ به عنوان مهمترین چالشهای مطرح در این خصوص هستند. لذا هر چند که به دلیل فقدان پیشرفت و تداوم موازنه قدرت و فشارهای بیرونی تداوم جنگ بی مفهوم شده است، اما دستیابی به صلحی پایدار و راهحلی اساسی در طول یک سال نیز محتمل نیست و شرایط نه جنگ و نه صلح بر عرصه یمن حاکم خواهد بود. برای ایران این شرایط به معنی ناکامی عربستان و متحدین آن و مشروعیت و تثبیت تدریجی جایگاه انصارالله خواهد بود و روندی مثبت محسوب میشود. با این حال در بلندمدت دستیابی به راهحلهای سیاسی دائمی به عنوان تنها گزینه مطلوب برای تمامی بازیگران منطقهای خواهد بود.
- بحران سوریه: به سوی ثبات بیشتر
بحران سوریه از سال 2011 با فراز و فرودهای مختلفی روبرو بوده است. در حالی که تا سال 2015 بحران سوریه به نفع مخالفین و گروههای تروریستی در جریان بود از این زمان بتدریج و به خصوص با وارد شدن روسیه به این بحران، دولت دمشق و متحدین آن توانستند کنترل بحران را در دست بگیرند. به خصوص میتوان به آزادسازی حلب در سال 2016 یا 1395 به عنوان مهمترین نقطه عطف بحران سوریه اشاره کرد که باعث غلبه بر جریانهای مخالف و تروریستی و بهبود شرایط امنیتی این کشور شد. در یک سال اخیر افزایش تسلط و کنترل دولت سوریه بر مناطق مختلف این کشور، اعلام خروج نیروهای امریکایی از سوریه، آتش بس در ادلب، تداوم حضور ترکیه در شمال سوریه و نزدیکتر شدن نیروهای کرد به دولت مرکزی به عنوان مهمترین تحولات بحران سوریه بودهاند. لذا در حالی که بر روی زمین روند تحولات به نفع دولت مرکزی بوده و باعث تضعیف جدی گروههای تروریستی مختلف و حذف داعش شده است، در عرصه سیاسی نیز دمشق به تثبیت تدریجی جایگاه خود در عرصه منطقهای و بینالمللی پرداخته است. در حال حاضر دولت سوریه بر حدود 60% از خاک این کشور حاکمیت کامل داشته و بخشی از خاک این کشور نیز تحت کنترل کردها قرار دارد. با این حال هنوز حدود 10% خاک سوریه در تصرف نیروهای معارض و تروریستی قرار دارد. در یک سال آتی با تعیین تکلیف تدریجی مناطق باقی مانده مانند ادلب، کنترل دمشق بر خاک این کشور گستردهتر شده و احتمالاً همکاریهای بیشتر بین کردها و دمشق به ثبات بیشتر در این کشور منجر خواهد شد. با این حال تداوم حضور و اثرگذاری بازیگران خارجی مختلف از ترکیه و روسیه و امریکا تا ایران میتواند خطر نوعی از جنگ نیابتی حتی خفیف را در پی داشته باشد. با توجه به این شرایط در حالی که توسعه حاکمیت دمشق و افزایش ثبات در سوریه به عنوان فرصت و دستاورد مهم منطقهای برای ایران محسوب میشود، تلاشهای بیرونی برای ایجاد بحرانهای جدید و خدشه به امنیت سوریه از جمله از سوی تلاویو میتواند خطرات و مشکلات تازهای را به وجود آورد.
- مساله فلسطین: چالشهای جدی معامله قرن
مساله فلسطین به عنوان کلیدیترین بحران منطقهای غرب آسیا از نیمه قرن بیستم بوده است. در سالهای اخیر در کنار تلاشهای رژیم صهیونیستی برای عادی سازی روابط و وضعیت خود در جهان عرب، طرح موسوم به معامله قرن که از سوی دولت ترامپ مطرح شده است پربحثترین موضوع در عرصه فلسطین بوده است. هر چند که هنوز این طرح به صورت رسمی اعلام نشده است، اما اخبار و گزارشهای مختلف باعث نمایان شدن مولفههای کلیدی این طرح شده است. طرحی که از ابعاد اصلی آن میتوان به اختصاص بخش اعظم کرانه غربی به تلاویو، اختصاص قدس به اسرائیل به عنوان پایتخت این رژیم و حذف یا کمرنگ کردن موضوع بازگشت آوارگان اشاره کرد. در یک سال اخیر تلاشهای بسیاری برای پیشبرد این طرح انجام شده و از جمله با رایزنی با کشورهای عربی و اعمال فشار بر فلسطینیها تلاش شده تا بسترهای اجرای طرح فراهم شود. با این حال هر چند که در یک سال آتی تلاشها برای افزایش تعاملات تلاویو با پایتختهای عربی افزایش خواهد یافت و ملاقات بین رهبران عربی و اسرائیلی افزایش خواهد یافت، اما وجود موانع و مخالفتهای مختلف همچنان مانع از طرح رسمی معامله قرن و اجرای آن خواهد شد. فضایی که میتواند باعث ارتقای دوباره مساله فلسطین در سیاست منطقهای و تلاش برای همگرایی بیشتر جریانهای مقاومت در منطقه شود.
- حضور قدرتهای بزرگ: بین خروج و اثرگذاری
اهمیت ایجابی یا سلبی منطقه غرب آسیا حضور و اثرگذاری قدرتهای بزرگ بینالمللی را در این حوزه در پی داشته است. در یک دهه اخیر و به طور مشخص از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما در امریکا، گرایشی جدی برای کاهش حضور امریکا در غرب آسیا ظهور یافته است. دونالد ترامپ نیز از لزوم کاهش حضور و هزینههای امریکا در این منطقه و لزوم برعهده گرفتن هزینهها از سوی متحدین واشنگتن سخن گفته است. با این حال تمایل دولت امریکا به حفظ اثرگذاری در غرب آسیا با کاهش حضور تناقض داشته و باعث پیچیدگیها و ابهاماتی در سیاست واشنگتن در منطقه شده است. ضمن اینکه چنین تمایلی به حضور بیشتر برخی دیگر از قدرتهای جهانی در این حوزه انجامیده و به خصوص روسیه را به بازیگری اثرگذار به ویژه در بحران سوریه تبدیل کرده است. در سال آینده منطقه غرب آسیا همچنان از نقش قدرتهای بزرگ متاثر خواهد بود. امریکا که تمایل خود برای خروج از سوریه را اعلام کرده است همچنان بر اهدافی تاکید میکند که مستلزم حفظ حضور و اثرگذاری است که از مهمترین آنها مقابله با ایران محسوب میشود. در نتیجه تناقض بین اهداف و منافع ساختاری دولت امریکا و تمایلات معطوف به کاهش حضور و هزینه امریکا همچنان سیاست خارجی امریکا در منطقه را با تناقضاتی مواجه خواهد کرد. در مقابل قدرتهایی مانند روسیه سعی خواهند کرد اثرگذاری خود در تحولات منطقه را افزایش داده و حتی به مثابه نیرویی توازن بخش و میانجی عمل کنند. این وضعیت به معنی تداوم فرصتهای ایران برای نقش آفرینی منطقهای است، اما تشدید رویکردهای ضدامریکایی و رقابتهای تهران و واشنگتن میتواند همچنان به عنوان عاملی برای تداوم بیشتر حضور امریکا و مشکلات بیشتر تلقی شود.
جمع بندی
بررسی روند تحولات منطقهای غرب آسیا نشان میدهد که این منطقه در یک سال آتی وضعیت باثباتتری را در مقایسه با سالهای پیشین خواهد داشت. با این حال این مساله، به معنای پیدایش راهحلهای اساسی و پایان بحرانهای اصلی منطقه نخواهد بود و بحرانها و معضلات کلیدی منطقه همچنان در شکلی جدید و به صورت متعادلتر ادامه خواهند یافت. لذا محیط منطقهای همچنان با سطحی از بیثباتی و عدم قطعیت همراه خواهد بود و برخی حوادث پیش بینی نشده یا شگفتیسازها میتواند وضعیت منطقه را با دگرگونیهای جدی مواجه سازد. بر این اساس هر چند از منظر منافع و امنیت ایران روند تحولات در مجموع مثبت ارزیابی میشود، اما حجم قابل توجه عدم قطعیتها و پیچیدگی ناشی از تعدد بازیگران و تکثر منافع در کنار احتمال وقوع حوادث جدید، لزوم حفظ آمادگی و درک نشانههای کوچک تغییر را گوشزد میکند.
ماهنامه نامه آیندهپژوهی، شماره 60، فروردین 1398