این کتاب یک «کتاب درسی» نیست، بلکه «اثری علمی» است. به این معنا که خواننده با مطالعه هر فصل این کتاب با «آخرین حرفها» درباره زوایای مختلف آیندهپژوهی آشنا میشود، اما هدف نویسندگان این نیست که «حرف آخر» را درباره این موضوعات بزنند… {بلکه تلاش نویسندگان بر آن است که}بیشتر با هدف تقویت گفتوگوی علمی درباره مسائل بنیادین آیندهپژوهی نگاشته شده باشد.
اختصاصی/ افق آینده پژوهی راهبردی– مؤسسه افق آینده پژوهی راهبردی، کتاب «پیشرفتهای جدید در روششناسی آیندهنگاری» را به عنوان یکی از مهمترین کتابهای منتشر شده در سالهای اخیر در حوزه آیندهپژوهی، روانه بازار نشر کرده است. کتاب، مجموعه ای از 4 بخش (و 17 فصل و یک مقدمه) با ویراستاری ماریا جائوتزی و بارتولومئو سیپیو است که هر فصل را در قالب یک مقاله مفصل، نویسندگان و متخصصان آینده پژوهی (یا بنا به تعبیر مترجمان کتاب: «آینده نگاری») بر عهده داشته اند.
ویراستاران: ماریا جائوتزی و بارتولومئو سیپیو
مترجم: مجتبی بهاری (معصومه کاظمی و احد رضایان قیهباشی)
ناشر: مؤسسه افق آینده پژوهی راهبردی
ترجمهای از: in Foresight Methodologies Recent Developments
نوبت چاپ: اول/ 1394
بها: 300 هزار ریال
*******
نویسندگان این کتاب از برجستهترین و فعالترین آیندهپژوهان اروپا و متخصصان حوزه های مختلف از ارتباطات تا محیط زیست و دیگر رشته ها محسوب می شوند. از شناخته شده ترین و معتبرترین نویسندگان مقالات این کتاب می توان به اشخاصی هم چون: تونی الکویست، پیتر آلاش، هدویگ وندیلن، یان اریک کارلسن، مسعود قیاسی، رود فان در هلم، اریک کمپ- بندیکت، توتی کونولا، کارولین کروز، تئومو کوواسا و انریکو نیکولو اشاره نمود.
مجتبی بهاری مترجم کتاب با اشاره به این نکته که «نویسندگان کتاب در واقع به بسیاری از موضوعات چالشبرانگیز معناشناختی، فلسفی، روششناختی و حتی عملی آیندهپژوهی (که اعم از آیندهنگاری است) پرداختهاند»، در خصوص تمایز میان «آینده پژوهی» و «آینده نگاری» بر آن است که «نویسندگان کتاب به پیروی از سنت اروپایی، بهطور عمده واژه «آیندهنگاری» را به «آیندهپژوهی» ترجیح دادهاند، اما مرز آشکاری میان این دو قایل نیستند و بهطور معمول آنها را معادل یکدیگر به کار میگیرند».
هم چنین مترجم تذکر این نکته را لازم دانسته که «این کتاب یک «کتاب درسی» نیست، بلکه «اثری علمی» است. به این معنا که خواننده با مطالعه هر فصل این کتاب با «آخرین حرفها» درباره زوایای مختلف آیندهپژوهی آشنا میشود، اما هدف نویسندگان این نیست که «حرف آخر» را درباره این موضوعات بزنند… {بلکه تلاش نویسندگان بر آن است که}بیشتر با هدف تقویت گفتوگوی علمی درباره مسائل بنیادین آیندهپژوهی نگاشته شده باشد».
گفته شد که این کتاب دربرگیرنده 4 بخش (و 17 فصل و یک مقدمه) است که همگی درباره مجموعهای از جنبههای روششناسیهای آیندهنگاری مداقه میکنند.
بخش اول حاوی «پیشگفتار» ویراستاران، دربرگیرنده فصل اول کتاب با عنوان «جستوجوی روششناسیهای آیندهنگاری: چیستان یا ضرورت»، اثر ماریا جائوتزی و بارتولومئو سیپیو است که به «بینشها و دیدگاهها درباره کار آیندهنگاری» میپردازد که ترتیب فصول کتاب را نیز شرح می دهد.
بخش دوم کتاب با عنوان «نظریهپردازی درباره روششناسیهای آیندهنگاری» از چهار فصل تشکیل میشود:
فصل دوم با عنوان «تعریف آینده: مفاهیم و تعریفها بهعنوان مبانی زبانشناختی آیندهنگاری» اثر رودفان درهلم با هدف «ایجاد درکی بهتر درباره چگونگی شکلگیری تعاریف اصطلاحات مربوط به آینده و جایگاه آنها در پژوهش معناشناختی»، بر «اهمیت معناشناسی» تأکید میکند
فصل سوم، شامل مقاله «دستهبندی ابزارها و رویکردهای قابل استفاده در مطالعات آیندهنگاری» به قلم یان کارلسن است که «مفروضات ذاتی هستیشناختی و معرفتشناختی پنهان در کاربرد ابزارها و روشهای کمی و کیفی آیندهنگاری» را بررسی میکند.
«پرکردن فاصله میان روشهای کمی و کیفی در آیندهنگاری» عنوان مقاله ای به قلم ماتیوس لودک است که به عنوان چهارمین فصل کتاب، بر «کاستیهای رویکردهای معرفتشناختی به پیشبینی» متمرکز میشود؛ چنان که به زعم نویسنده، «این رویکردها به قضیه مکانیک کلاسیک متمایل هستند که به نظر میرسد کموبیش یک لحظه منحصربهفرد خوشاقبالی در تاریخ علم باشد».
مقاله فصل پنجم با عنوان «شگفتیسازها و امور نوظهور جدید به مثابه شکلدهندهها و تکانندههای آینده»، اثر ویکتور فان ریج با رویکرد «تمرکز بر شگفتیسازها» به این مقوله می پردازد که «شگفتیسازها نشاندهنده وقوع رخدادهای منحصربهفرد (از نظر تاریخی اصیل، ویژه)، غیرمنتظره (ناگهان، سریع)، غافلگیرکننده (پیشبینینشده، تکاندهنده) و پرتأثیر (شدید) هستند».
در واقع، «این فصل توضیح میدهد که شگفتیسازها چطور شناسایی میشوند و چطور میتوان از آنها برای حفاظت از سیاستها در برابر تأثیرات ناخواسته استفاده کرد».
اما در سومین بخش کتاب با عنوان «مسائل محتوای سیستم»، شش فصل یا شش مقاله در این باره ارائه شده است:
در فصل ششم، مقاله «انواع استدلال در مدیریت الگو و هوشمندی راهبردی» اثر تئومو کوواسا به مسأله «هوشمندی راهبردی» پرداخته شده است: «هوشمندی راهبردی یک حوزه نوپدید در مشاوره کسب و کار است که مسائل بزرگ، پیچیده یا بغرنج دگرگونی را بهصورتی قابل درکتر بیان میکند».
«خُرد-میان-کلان: از میراث اوراکل تا آیندهنگاری» به قلم پیتر آلاش، عنوان مقاله هفتم کتاب است که بر تلاش برای عرضه نمودن «چارچوبی روششناختی برای طراحی و درک بهتر فرایند آیندهنگاری» تمرکز کرده است. بدین منظور، وی رویکردی سهلایه معرفی میکند که در هر سطح آن با عدمقطعیت، پیچیدگی و زمان به شکلی متفاوت برخورد میشود.
در فصل هشتم، مقاله «از روایت به عدد: کمیسازی شاخصمحور سناریو» اثر اریک کمپ بندیکت ارائه شده که در آن، تمرکز اصلی بر «محدودیتهای مدلهای ریاضیاتی پیشبینیکننده است که استفاده از آنها در تحلیل سیاست رواج دارد»؛ اگرچه نویسنده بر آن است که «ظرفیت این مدلها برای آنکه ابزاری انحصاری در آیندهپژوهی باشند محدود است؛ چرا که نمیتوانند تغییرات ناگهانی را که در جوامع واقعی دیده میشوند، در خود بگنجانند».
در فصل نهم، نویسندگان «درباره مدیریت و طراحی آیندهنگاری: یک چارچوب طبقهبندی برای کارهای آیندهنگاری»، برآنند: «در حالیکه گسترش قلمروی آیندهنگاری برای در بر گرفتن فرایندهای سیستمی و ملاحظات اجتماعی، فرصتهای ارزشمندی برای یادگیری و اقدام هماهنگ میان حوزههای مختلف سیاستی و/ یا واحدهای کسب و کار فراهم کرده است، ممکن است خودِ همین گسترش، در نظر و عمل به انحراف و ابهام در مدیریت فرایندهای آیندهنگاری منجر شده باشد».
آرتورس پیوگا در مقاله دهم با عنوان «آیا کارآفرینی، مدیریت دانش و آیندهنگاری در یک سامانه پدید میآیند؟» می کوشد با تمرکز بر «نتایج و تجربیات حاصل از کارگاهها و پروژههای آیندهنگاری در لتونی» و البته با این فرض که «درک فرایندها و اصطلاحات مدیریت دانش، مشارکت مؤثر و فعال پژوهشگران را در پروژههای آیندهنگاری ممکن میسازد»، به پاسخی برای پرسش اصلی مقاله خود برسد: «آیا کارآفرینی، مدیریت دانش و آیندهنگاری در یک سامانه پدید میآیند؟»
«فناوری و روششناسی انتقال سناریو»، اثر بارتولومئو سیپیو و انریکو نیکولو، عنوان یازدهمین فصل کتاب است و نویسندگان این مقاله، به موضوع «تسهیل درک تصمیمگیران و برنامهریزان راهبردی از نتایج آیندهنگاری و استفاده از این نتایج» میپردازند.
از آن جا که نویسندگان مقاله معتقدند «سناریوپردازان باید بتوانند با استفاده از ابزارهای فناورانه موجود، قابلیتهای عرضهشده با فناوری را برای انتقال مؤثر و کارآمد نتایج حاصل به کاربران راهبردی نهایی، یکپارچه کنند»؛ پس برخی «مبانی فناوری و روششناسی انتقال سناریو» را معرفی میکنند که «در چارچوب منطقی مهندسی سناریو ساخته شدهاند».
اما بخش چهارم کتاب با عنوان «رویکردها و ابزارهای آیندهنگاری»، از هفت فصل تشکیل میشود:
در فصل 12 کتاب، «تمایل ذینفعان به کاربرد مدلهای مرتبط با خطمشی آب و هوا: فرایند ارزیابی مشارکت ذینفعان»، اثر سرج استالپر و کارولین کروز ارائه شده که در آن، «بر رویکردهای ارزیابی مشارکتی جامع» تمرکز شده؛ چه نویسندگان، «نیازهای اطلاعاتی شرکتکنندگان فرایند ارزیابی مشارکت ذینفعان را به منظور ارزیابی تمایلشان به کاربرد دبلیوتییو نتایج مدل بررسی کردهاند»؛ تا به این نتیجه دست یابند که «فرایند ارزیابی مشارکت ذینفعان نشان میدهد که چگونه در یک ارزیابی مشارکتی جامع، همیشه مشارکتکنندگان تمایلبهکاربرد را آشکارا ارزیابی نمیکنند».
«پیوند داستانهای روایتگونه و مدلهای کمی به منظور مبارزه با بیابانزایی در آبپخشان رودخانه گوادلنتین اسپانیا» نوشته کاسپر کُک و هدویگ وندیلن، مقاله سیزدهم کتاب است که نویسندگانش، به توضیح یک «رویکرد آیندهنگاری توسعهدادهشده در چارچوب یک پروژه مالی در اتحادیه اروپا» و سپس توضیح «پتانسیل عملی و مشکلات پیوند داستانهای روایتگونه با مدلهای کمی» میپردازند.
در فصل 14 کتاب که با عنوان «برنامهریزی سناریویی بهعنوان ابزاری برای فعالیتهای آیندهنگاری، رویکرد مشارکتی» به قلم آناستازیا استراتژیا و ماریا جائوتزی ارائه شده، بر «پتانسیل برنامهریزی سناریویی برای آیندهپژوهی منطقهای با کمک ابزارهای برنامهریزی سناریویی» تمرکز شده است.
پانزدهمین فصل کتاب، «آیندهنگاری، سناریوها و توسعه پایدار: یک چشمانداز چندوجهی» نام دارد که نویسندگانش- از جمله دکتر مسعود قیاسی-، «راهبردهای توسعه پایدار آینده» را از «دیدگاه ذینفعان» بررسی میکنند. در این مقاله، مجموعهای از مطالعات موردی تجربی محلی یا منطقهای ارائه شده است که از 5 کشور اروپایی، یعنی ایتالیا، اسپانیا، رومانی، فنلاند و اسکاتلند، نشأت گرفتهاند.
فصل 16 کتاب به مقاله «چالشهای روششناختی ترکیب روشهای آیندهنگاری کمی و کیفی در آینده پایدار انرژی: پروژه SEPIA» اختصاص دارد. نویسندگان، به بررسی «مزیتها و چالشهای ترکیبکردن تجزیه و تحلیل چندمعیاره فازیِ مشارکتی با سناریوسازی روایتی» می پردازند.
فصل هفدهم کتاب، نوشته ماریا جائوتزی و آناستازیا استراتژیا، «ساخت سناریوهای سیاسی راهبردی برای بخش کشاورزی اتحادیه اروپا: ایجی2020» نام دارد. نویسندگان مقاله، ابتدا بر «توسعه یک چارچوب روششناختی در حمایت از فرایند تصمیمگیری برای اصلاح خطمشی مشترک کشاورزی در اتحادیه اروپا» تمرکز دارند و سپس به توصیف «رویکرد روششناختی ساخت سناریوهای راهبردی سیاسی برای ایجی2020» میپردازند.
در واپسین فصل این کتاب نیز، مقاله «فرصتهای ترکیب رویکردهای کمی و کیفی در سناریوسازی: تجربه پروژه استونی 2010» به قلم اریک ترک ارائه شده که در آن، نویسنده، با تأکید بر این که «رویکردهای کیفی و کمی، یا روایتها و اعداد، یکی از مهمترین مشکلات موجود در توسعه روششناسی آیندهنگاری یا آیندهپژوهی هستند»؛ به این مقوله می پردازد که «ساخت سناریوهای کاربرمحور، تنها یکی از روشهای آیندهپژوهی نیست، بلکه یک سازه روششناختی گستردهتر است که برای تضمین ثبات و انسجام سازههای ایجاد شده است».
حسن محسنی
مؤسسه افق آینده پژوهی راهبردی